آیین قربانی، قدمتی بس طولانی دارد. قرآن در این مورد می‌فرماید: «وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنْسَکًا لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهة الْأَنْعَامِ فَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ» (قربانی تنها منحصر به شما مسلمانان نبوده و بلکه) ما برای هر ملّتی (که پیش از شما به خدا ایمان داشته‌اند) قربانی را (که سمبل آمادگی انسان برای فدا شدن در راه خدا است) مقرّر کرده‌ایم، تا به نام خدا چهارپایانی را ذبح کنند که خدا بدیشان عطاء نموده است. خدای شما و ایشان خدای واحدی است (و برنامه‌ی او هم برنامه‌ی واحدی است. حال که چنین است) پس‌تسلیم (فرمان) او بوده، و (اعمالتان خالصانه برای او باشد. ای پیغمبر) مژده بده مخلصان متواضع (در برابر فرمان خدا) را (به بهشت و پاداش فراوان آفریدگارشان) (حج /34)

کلمه منسک، از ظاهر جمله‌ی «لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ»، بر می‌آید که مصدر میمی ‌و به معنای عبادت باشد، عبادتی که مشتمل بر قربانی و ذبح هم هست و معنایش این است که ما در امتهای گذشته  میان آنهایی که ایمان داشتند، قربانی را وسیله‌ای برای عبادتشان قرار داده بودیم، تا آنان نیز نام خدا را بر بهیمه انعام که خدایشان بر آن‌ها روزی کرده بود ببرند و خلاصه شما پیروان ابراهیم، اولین امّت نیستید که بر آن‌ها قربانی مقرر شده بلکه برای قبل از شما هم مقرر شده بود. 

البته معنای منسک وسیع‌تر از قربانی است و عبادت‌های دیگر مخصوصاً مناسک حج را در بر می‌گیرد امّا در این آیه به قرینه «لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ» معلوم می‌شود که منظور همان قربانی است.‌ 

معنای آیه این است که برای هر امتی از امتهای گذشته، از زمان ابراهیم به بعد، نوعی از قربانی قرار دادیم به سبب آنکه نام خدا بر این منسک ذکر گردد، آنچه که عرب برای بت ذبح می‌کردند عتر و عتیره، نظیر ذبح و ذبیحه نامیده می‌شد. 

 

قربانی هابیل و قابیل :

قرآن از این فراتر رفته و سابقه قربانی را مربوط به قبل از زمان حضرت ابراهیم می‌داند و ماجرای قربانی فرزندان آدم را که ظاهراً نخستین قربانی است به صراحت بیان می‌کند  (سوره مائده آیه ۲۷ الی ۳0 )

داستان به طور اجمال از این قرار بود که هابیل یکی از بهترین انعام خود را برای قربانی حاضر کرد ولی قابیل که دارای ایمانی ضعیف بود قربانی نامرغوبش را به این امر اختصاص داد، خداوند هدیه هابیل را که از روی صدق و خلوص نیت انجام شده بود پذیرفت و قربانی قابیل را که نشانی از اخلاص در آن نبود، نپذیرفت. این موضوع کینه قابیل را برانگیخت و سبب رشک و حسد او به مقام و منزلت هابیل، در نزد خداوند شد، و سرانجام اقدام به قتل برادرش هابیل کرد و بدین ترتیب خون هابیل برزمین ریخته شد. 

قربانی حضرت ابراهیم :

حضرت ابراهیم پس از پشت سر گذاردن ابتلائات بسیار و بعد از دهها سال انتظار، در دوران پیری صاحب فرزند شد. از این لطف الهی بسیار خرسند گردید و به فرزندش علاقه وافری پیدا کرد. در این زمان خداوند آزمایشی توحیدی برای این قهرمان راستین تدارک دید و آن گذشتن از فرزندش بود، حضرت ابراهیم که جان بر کف نهاده و همه مصیبت‌ها و مشقّت‌ها را به جان خریده بود و از آتش انتقام مشرکان هراسی به خود راه نداده بود اکنون مأموریت یافته بود که فرزند محبوبش را به دست خود قربانی کند، به راستی نیل به مقام قرب، مستلزم تحمل این آزمون‌های کمر‌شکن است. و در این انتخاب، یک‌بار دیگر ابراهیم غلبه خویش بر شیطان نفس را به نمایش گذارد و ندای پروردگار را لبیک گفت و فرمان الهی را به اسماعیل ابلاغ کرد و آن فرزند پاک و برومند را  که رشد یافته در مکتب پدر بود، با آغوش باز، برای قربانی شدن در راه خدا استقبال نمود و از خداوند طلب صبر و شکیبایی کرد. آن‌گاه که هر دو مهیای اجرای فرمان پروردگار شدند و ابراهیم کارد بر گلوی اسماعیل گذارد، ندا رسید که ای ابراهیم تو امر خدای را اطاعت کردی، اینک گوسفندی به جای اسماعیل ذبح کن، مهم آن بود که علاقه به اسماعیل، تحت الشعاع عشق و علاقه به پروردگار قرار گیرد و محبت خدا سایه‌گستر و فوق همه محبّت‌ها باشد و امر مهم دیگری که در این جریان تحقق یافت این بود که دیگر فرزندکشی و یا خودخوشی صورت نگیرد واین رسم دیرینه تغییر نماید و تنها خون گوسفندی ریخته شود، به نشانه آن‌که فرد حاضر است در راه خدا عزیزترین سرمایه‌اش را فدا کند و در هر شرایط دستور خداوند را بر همه چیز مقدم دارد. 

قرآن ماجرای قربانی حضرت ابراهیم را چنین بیان می‌کند: 

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ - لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمی‌ وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ و َذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ» (مائده / 27 الی 29 )

ترجمه : داستان دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را چنان‌که هست برای یهودیان و دیگر مردمان بخوان (تا بدانند عاقبت گناهکاری و سرانجام پرهیزگاری چیست). زمانی که هر کدام عملی را برای تقرّب (به خدا) انجام دادند. امّا از یکی (که مخلص بود و هابیل نام داشت) پذیرفته شد، ولی از دیگری (که مخلص نبود و قابیل نام داشت) پذیرفته نشد. (قابیل به هابیل) گفت: بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل بدو) گفت: (من چه گناهی دارم) خدا (کار را) تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد! اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من دست به سوی تو دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم. آخر من از خدا (یعنی) پروردگار جهانیان می‌ترسم. من می‌خواهم با (کوله‌بار) گناه من و گناه خود (در روز رستاخیز به سوی پروردگار) برگردی و از دوزخیان باشی، و این سزای (عادلانه‌ی خدا برای) ستمگران است .صافات /102 

«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»‌. 

وقتی که (او متولّد شد و بزرگ گردید و) به سنّی رسید که بتواند با او به تلاش (در پی معاش) ایستد، ابراهیم بدو گفت: فرزندم! من در خواب چنان می‌بینم که باید تو را سر ببرم (و قربانیت کنم). بنگر نظرت چیست؟ گفت: ای پدر! کاری که به تو دستور داده می‌شود بکن. به خواست خدا مرا از زمره‌ی شکیبایان خواهی یافت. 

صافات/ 103 

«فَلَمَّا أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ». 

هنگامی‌که (پدر و پسر) هر دو تسلیم (فرمان خدا) شدند (و ابراهیم پسر را روی شنها دراز کشاند) و رخساره‌ی او را بر خاک انداخت. صافات /104

«وَ نَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ»‌ فریادش زدیم که: ای ابراهیم! صافات / 105 

«قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ‌«

تو خواب را راست دیدی و دانستی (و برابر فرمان آن عمل کردی و مأموریّت خود را به جای آوردی. دست نگهدار که در این آزمایش بزرگ موفّق شدی. بیش از این رنج تو و فرزندت را نمی‌خواهیم)، ما این‌گونه به نیکوکاران سزا و جزا می‌دهیم. صافات / 106ِ

«إنَّ هذَا لَهُوَ الْبَلاَءُ الْمُبِينُ» این (آزمایش بزرگ که ذبح فرزند با دست پدر است) مسلّماً آزمایشی است که بیانگر (ایمان کامل و یقین صادق به خداوند هستی) است.

پس زائران برای احیای سنت ابراهیم و تجلیل از فداکاری و صبر اسماعیل و اعلام آمادگی برای کشتن و کشته شدن در راه خدا اقدام به قربانی می‌کنند. اگر نظرشان تنها قربانی گوسفند باشد و اسرار و حکمتهای آن را نادیده بگیرند هدف والایی که متوقع است حاصل نمی‌شود و لذا باید گوسفند را به عنوان فدیه عزیزترین چیزها نظیر فرزند تلقی کرد. اگر امت اسلامی، در هنگام ذبح، چنین معنایی را مد نظر داشته و واقعا به آن ایمان یابند یعنی در صحنه های زندگی اجتماعی برای اطاعت دستورات الهی حاضر شوند که از دنیا و مافیها بگذرند، چنین امتی رهرو راه ابراهیم حنیف هستند و سعادت دنیا و آخرت نصیبشان خواهد شد، امّا اگر از ریختن خون در راه خدا هراس داشته باشند و نتوانند از محبت متاع دنیوی دل برکنند، دشمنان به راحتی از این نقطه ضعف، استفاده و با تهدید، بر آنان تسلط یافته و ذلت و خواری را به آنان پیش کش خواهند کرد. 

در مراسم حج جمعیت انبوه زائران، همانطور که بر گرد خانه خدا پروانه‌وار می‌چرخند و در آتش عشق می‌سوزند، آستین‌ها را هم بالا زده و پا به مسلخ می‌گذارند تا به اجانب نشان دهند که تنها زاهدانی تسبیح به دست و ورد به لب نیستند، بلکه در میدان هم، سربازانی تیغ به دست و فریاد بر لب هستند که در راه خدا از ریختن خون و جنگ و پیکار هراسی ندارند. همانطور که در مطاف، ازدحام جمعیت بسیار زیاد است در قربانگاه نیز غلغله جمعیت، شور و هیجان خاصی ایجاد می‌کند، در این صحنه، خوب است که هر زائر شخصاً شرکت کرده و ذبح را انجام دهد. ولی چون جمعیت و ازدحام است، نائب گرفتن کاری بسیار مناسب است. 

 

رها سازی مراسم قربانی از خرافات کهن :

اسلام مراسم قربانی را از خرافات و انحرافات رها ساخته و آن‌را به صورت برنامه‌ای سازنده و مؤثر در جامعه عرضه داشت. ‌برای نمونه عادت نکوهیده قربانی بشری در بسیاری از اقوام پیشین و ملل باستانی از جمله فنیقی‌ها و کنعانیان و مصری‌ها و اروپاییان نیز معمول و رایج بوده، لیکن دین مقدس اسلام، قربانی برای بتان و قربانی نمودن انسان و سوزاندن ذبایح را امضا نکرد و آن‌را نپذیرفت و کشتن قربانی را در روز عید قربان به عنوان یک عبادت تشریع و آن‌را در راه منفعت مردم و انفاق به فقرا بکار برد. 

 

قربانی از شعائر الله است: الحج آیه۳۶

«وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ  فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ  فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ  کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»

ما (ذبح) شتران (چاق و فربه، و دیگر چهارپایان) را (در حجّ) برای شما از جمله‌ی مراسم و مناسک (دین و نشانه‌های آئین) الهی قرار داده‌ایم، و در چنین حیواناتی خیر (دنیا و اجر آخرت) شما است. پس در حالی که به صف ایستاده‌اند (و دستها و پاها را جفت هم کرده‌اند و آماده‌ی ذبح می‌باشند) نام خدا را بر آن‌ها ببرید (و به نام خدا ذبحشان کنید)، و هنگامی‌که (نقش زمین شدند و) بر پهلوهایشان افتادند، خودتان (اگر خواستید) از گوشت آن‌ها بخورید و به مستمند (غیر گدا) و به فقیر (گدا پیشه) بخورانید. این‌گونه (که می‌بینید) شتران را رام و مطیع شما کرده‌ایم تا این که (از الطاف کریمانه و انعام بزرگوارانه‌ی آفریدگار خود) سپاسگزاری کنید. 

الحج آیه۳۷

«لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا و َلَا دِمَاؤُهَا و َلَکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْکُمْ  کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ» 

گوشتها و خون‌های قربانی‌ها (که مظاهر و صور ظاهری هستند، به هیچ وجه مورد توجّه خدا نبوده و) هرگز به خدا نمی‌رسد (و موجب رضای او نمی‌گردد) و بلکه پرهیزگاری (و ورع و اخلاص) شما بدو می‌رسد (و رضا و خوشنودیش را کسب می‌کند). این‌گونه که ( می‌بینید) خداوند حیوانات را مسخّر شما کرده است تا خدا را به خاطر این‌که هدایتتان نموده است (و به سوی انجام اعمال نیکو رهنمودتان کرده است) بزرگ دارید و (سپاسگزار الطاف او باشید. ای پیغمبر!) نیکوکاران را (به پاداش عظیم و لطف عمیم خدا) مژده بده. 

الحج آیه۳۸

«إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا  إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ»

خداوند دفاع می‌کند از مؤمنان (و به سبب ایمانشان پیروزشان می‌گرداند). چرا که مسلّماً خداوند خیانت‌پیشگان کافر را دوست نمی‌دارد (و دوستان مؤمن خود را در دست خیانتکاران ملحد رها نمی‌سازد.)

الحج آیه۲۸

«لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الْأَنْعَامِ  فَکُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ»

(آنان به این سرزمین مقدّس بیایند) تا منافع خویش را با چشم خود ببینند (و به سود مادی و معنویشان برسند و ناظر فوائد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی حجّ باشند)، و در ایّام معیّنی که (روز عید قربان و دو و یا سه روز بعد از آن است، به هنگام ذبح قربانی) نام خدا را بر چهارپایانی (همچون بز و گوسفند و شتر و گاو) ببرند که خدا نصیب ایشان کرده است. پس (از ذبح حیوانات، ای حجّاج) خودتان از (گوشت) آن‌ها بخورید و بینوایان مستمند را نیز بخورانید.

 

قربانی به عنوان یکی از شعائر الله که در آن خیر وجود دارد مطرح و در مورد مصرف گوشت آن دستوراتی صادر شده است: اولین نکته ای که اهمیت قربانی را می‌رساند لفظ شعائر الله است، یعنی قربانی نیز در ردیف سایر مناسک مثل صفا و مروه و شهر حرام و کعبه، از شعائر الله است و نقش بر جسته‌ای در پیشبرد مقاصد اسلامی‌ دارد. کلمه بُدن جمع بدنة به معنای شتر چاق است، شتر که حیوانی بیش نیست امّا وقتی در راه خدا کشته شود و آثار سیاسی، اجتماعی و معنوی و اقتصادی بر آن مترتب گردد، از شعائرالله قرار می‌گیرد که خیر دنیا و آخرت در آن وجود دارد. 

در قربانیِ امت اسلامی، قبل از هر چیز یاد خدا مورد توجه است، یعنی در اولین قدم، باید صف مسلمانان از مشرکان جدا شود، تا گروهی نپندارند که این برنامه نظیر همان برنامه‌های زمان جاهلیت و آمیخته با خرافات است، بلکه با ذکر نام خدا که هدف نهایی قربانی و قرب و نزدیکی به اوست، مرز ایمان و شرک مشخص گردد و معلوم شود که این ذبح برای بتها نیست. 

در سوره حج آیه ۲۸: 

«لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ و َیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الْأَنْعَامِ ۖ فَکُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ»

)آنان به این سرزمین مقدّس بیایند) تا منافع خویش را با چشم خود ببینند (و به سود مادی و معنویشان برسند و ناظر فوائد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی حجّ باشند)، و در ایّام معیّنی که (روز عید قربان و دو و یا سه روز بعد از آن است، به هنگام ذبح قربانی) نام خدا را بر چهارپایانی (همچون بز و گوسفند و شتر و گاو) ببرند که خدا نصیب ایشان کرده است. پس (از ذبح حیوانات، ای حجّاج) خودتان از (گوشت) آن‌ها بخورید و بینوایان مستمند را نیز بخورانید.

 

از قربانی با کنایه اسم خداوند یاد شده است. در بعضی تفاسیر بیان شده که ذکر و نام خدا در اینجا کنایه از ذبح و نحر است زیرا مسلمانان هنگام نحر و ذبح نام خدا را ذکر می‌کنند و در این مطلب هشداریست بر اینکه غرض اصلی در آن‌چه که به وسیله آن تقرب به خداوند حاصل می‌شود ذکر نام خداست و اینکه با مشرکان که برای بتها ذبح می‌کردند مخالفت شود. 

و نیز در آیه مذکور آمده است : (فکلوا منها) که ظاهراً امر به خوردن شده است یعنی آنکس که قربانی می‌کند از قربانی خود بخورد. که مفسرین معتقد هستند غالباً امر در اینجا ترخیصی و برای بیان اباحه است. یعنی مراد از (کلوا) اِذن است نه امر، زیرا اگر جاهلیت گوشت قربانی را بر خود حرام می‌دانستند بدین رخصت، دیگر جدایی صف مومنان از مشرکان روشن می‌شود. بعضی قائلند که امر در اینجا برای وجوب است زیرا اهل جاهلیت از آن گوشت نمی‌خوردند، چون خود را برتر و والاتر از فقرا می‌پنداشتند، پس خداوند مسلمانان را به خاطر مخالفت با کفار و مساوات با فقرا و به کارگیری تواضع، امر به خوردن کرد و البته اکثراً معتقدند که این امر واجب نیست. 

به هر حال این دستور امر واجب و یا مستحبی است که ارتباط زیادی با مسائل اجتماعی دارد و دیدگاه اسلام را پیرامون مساوات و ایجاد جامعه‌ای سالم و به‌دور از تفاخر و استکبار نشان  می‌دهد، جامعه ای که فاصله اغنیا و فقرا به حداقل ممکن برسد و گروهی به خاطر عدم دسترسی به امکانات مادی مورد تحقیر و تمسخر قرار نگیرند بلکه ارزش‌های انسانی ملاک برتری باشد و شخصیت و حقوق افراد محفوظ باشد و صاحبان ثروت و مکنت، عنان گسیخته، به هر کاری دست نزنند و خود را طبقه ممتاز و مختار به شمار نیاورند. 

 

بعد اقتصادی قربانی :

بعد از آنکه زائر یک‌رنگی و مساوات خود را با فقرا نشان داد و از مرکب غرور و انانیت فرود آمد و خاکساری و تواضع خویش را با خوردن گوشت قربانی عملاً ثابت کرد، مأموریت می‌یابد که قانع و معتر را اطعام کند، مسکین و فقرا را دریابد، قربانی را به خاطر الله انجام داده و در راه عبادالله بذل کند و به این طریق علاوه بر جهات معنوی و سیاسی قربانی، بعد اقتصادی آن‌را که درس کمک به نیازمندان و تلاش برای ریشه کن کردن فقر است به نمایش گذارد؛ با این ترتیب معلوم می‌شود که قربانی از دیدگاه اسلام دارای ابعاد مختلف است و بیشترین استفاده از آن باید صورت بگیرد، قربانی صرفاً یک عمل فردی نیست که قصدش تنها این باشد که زائر حاضر شود از مال خود در راه خدا چشم بپوشد و حرص و آز خود را سرکوب گرداند، بلکه در کنار آن نفع گرسنگان و محرومان در نظر گرفته شده که از گوشت قربانی استفاده کنند لذا دستور به اطعام فقرا وارد شده است. و این برخلاف اعتقاد گروهی است که قبل از اسلام به این جهات توجهی نداشتند و در مواردی گوشت قربانی را می‌سوزاندند. چنان‌چه گفته اند: در زمان حضرت موسی به عقیده یهودیان دو نوع قربانی معمول بوده، قربانی دموی و قربانی غیر دموی. 

قربانی دموی سه قسم دادشته: ۱_قربانی که آن را به آتش می‌سوزاندند و جز پوست آن، چیزی باقی نمی‌گذاردند. 

۲_ قربانی که برای جبران گناه تقدیم می‌کردند و قسمتی از آن را می‌سوزاندند و قسمت دیگر را برای کاهنان باقی می‌گذاشتند. 

۳_قربانی که برای تندرستی انجام می‌دادند و در خوردن گوشت آن مختار بودند. 

طبق این اعتقاد قسمی ‌از قربانی را می‌سوزاندند و از بین می‌بردند در حالی که اسلام دستور می‌دهد از گوشت آن به بهترین وجه استفاده شود. 

بعضی معتقد هستند که از گوشت قربانی حتی به غیر مسلمان هم می‌توان عطا کرد و فقرا را از هر عقیده و مرامی ‌سیر کرد و به این ترتیب آنان را از نتایج حج، بهره‌مند ساخت یعنی منافع حج و قربانی عاید همه مردم عالم می‌شود. یعنی اسلام دین جهانی است و همه را در نظر دارد و مبنایش بر آن است که فقر را از بین ببرد حال در هر جا و مربوط به هر کسی که باشد و این‌گونه جامع نگری‌هاست که نظر همگان را به اسلام جلب و این مکتب را محبوب القلوب ساخته است. مستضعفی که می‌بیند اسلام بدون توجه به مرام و مسلک او، به کمکش می‌شتابد و منافع او را تأمین می‌کند، خواه ناخواه به این مکتب علاقه‌مند شده و نجات خود را در التزام به آن می‌بیند. در جهانی که هر گروه و دسته برای استثمار دیگران طرح و برنامه ریزی می‌کنند و تنها به مصالح خود و اعوان و انصار خویش می‌اندیشند، بدون شک تنها مکتبی چون اسلام، که دارای چنین تفکری بشردوستانه و خیرخواهانه است و عملاً آن را به اثبات رسانده، قابل اعتماد و اطمینان است. 

نکته دیگری که در آیات وجود دارد و شیوه مسلمانان را از کفار جدا می‌کند این است که در جاهلیت بعد از قربانی، خون آن را به دیوار کعبه  می‌مالیدند و با این کار می‌پنداشتند که عملشان بهتر مورد قبول قرار می‌گیرد. خداوند از این‌گونه اعمال خرافی جلوگیری کرد و فرمود : «لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا و َلَا دِمَاؤُهَا وَ لَکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَی»

قربانی اثر معنوی برای آورنده‌اش نیز دارد و در برگیرنده‌ی صفات و آثاری معنویست که سبب می‌گردد انسان به خدا برسد، به سوی باری تعالی صعود نماید و به پروردگار نزدیکتر گردد، آنقدر نزدیک که دیگر حجابی بین او و خدا نماند؛ بله آن‎‌چه که جاودان برای فرد باقی می‌ماند تقواست و این توشه جلب رضایت خدا را به همراه دارد. اگر عمل همراه با تقوا و به خاطر خدا نباشد هرگز مورد قبول واقع نمی‌شود و فرد را به خدا نزدیک نمی‌سازد همانطور که قربانی قابیل مورد پذیرش قرار نگرفت. 

پس با بررسی این آیات روشن می‌شود که انسان موحّد در تک‌تک اعمالش خدا را در نظر دارد و در موضوعات گوناگون، دیدگاهش کاملا با اهل شرک و کفر متفاوت است و در مواردی به مخالفت سرسختانه با رسوم غلط آن‌ها می‌پردازد و از این رو ممکن است دشمنی آن‌ها را برانگیزد و آنان در صدد از بین بردن او برآیند، که خداوند در اینجا بشارت می‌دهد که محکم و استوار راه خود را ادامه دهید زیرا خداوند حامی‌ و مدافع شماست «ان الله یدافع عن الذین آمنوا» خدایی که منشأ قدرت و قوت است، اگر مدافع کسی باشد، دیگران چگونه می‌توانند بر او غلبه یابند؟! واقعا اگر کسی به این مرحله از باور برسد که خدا را مدافع خویش یابد دیگر از هیچ قدرت ظاهری و پوشالی نخواهد ترسید و راه خود را با همه سختی‌ها ادامه خواهد داد.